English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9118 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upper memory U کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upper U بالائی
upper U رویه
upper U بالاتر
upper U بالارتبه
upper U فوقانی
upper U بالایی
upper U بالا
upper U زبرین
upper limit U حد بالا
upper deck U پل بالایی
upper floor U اشکوب بالایی
upper beam U تیر فوقانی
upper wing U بال بالایی در هواپیمای دوباله
upper floor U بالاخانه
upper hand U اقایی
upper hand U اربابی
upper hand U امتیاز
upper hand U برتری دست بالا
upper limit U حد بالایی
upper limit U حد فوقانی
upper beam U سردار [قالی]
upper room U بالاخانه اطاق فوقانی
upper terminal U ایستگاه کوهستانی
upper gate U دروازهبالایی
upper crust U رویه
upper eyelid U پلکبالایی
upper edge U لبهفوقانی
upper cuff U پوششفوقانی
upper cheek U قسمتبالاییمیله
upper bowl U جام فوقانی
Upper Volta U ولتای علیا
upper laboratory U آزمایشگاهبالایی
upper level U سطحبالایی
upper hand <idiom> U سود بردن
upper crust <idiom> U ثروتمندترین
upper transit U تار بالایی
upper crust U پوسته
upper shell U قشررویه
upper rudder U سکانفوقانی
upper mandible U آروارهفوقانی
upper lobe U نرمهششزیرین
Upper Volta U ولتای شمالی
upper chord U روخواب
upper chord U لنگه خرپا
upper class U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
the upper lip U لب زبرین
upper class U طبقه مرفه
upper case U حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
upper class U طبقه بالا
upper classes U وابسته به طبقات بالای اجتماع
upper classes U وابسته به کلاسهای بالای دانشگاه و دبیرستان زبرپایه
upper classes U طبقه مرفه
the upper storey U طبقه فوقانی مخ
the upper storey U اشکوب بالا
upper classes U طبقه بالا
the upper house U مجلس اعیان یا لردها
the upper regions U بهشت
the upper regions U اسمان
upper class U وابسته به طبقات بالای اجتماع
Upper House U مجلس لردها
Upper House U مجلس سنا
Upper Houses U مجلس لردها
Upper Houses U مجلس سنا
upper case U حرف بزرگ
upper bound U کران بالا
upper beam U تیر بالا
upper arm U بازو
upper case U حروف بزرگ
to get the upper hand U پیشی جستن
to get the upper hand U غالب شدن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
upper lateral lobe U پهنبرگکناریفوقانی
upper sphere clamp U گیرهبالاییگوی
upper blade guard U حافظتیغهبالایی
upper tail covert U دم نهانفوقانی
upper girdle facet (1 6) U احاطهکننده61تراشهبالایی
upper cold front U جبههوایبسیارسرد
upper gill arch U ابششکمانیفوقانی
upper lateral sinus U دریچهکناریفوقانی
upper fore topsail U قسمتبالاییبزرگبادبانچهارگوش
upper support screw U پیچحافظبالایی
upper warm front U جبهههوایبسیارگرم
to gain the upper hand U غلبه یافتن
to gain the upper hand U تفوق جستن
upper limit [of the integral] U کرانه بالا [انتگرال] [ریاضی]
upper arm hang U اویزان شدن ژیمناست روی کتفها
upper arm support U حفظ تعادل روی پارالل
upper branch of meridian U نصف النهار برین
upper flammability limit U حد بالایی اشتعال پذیری
upper face of tunnel U پیشکار
upper edge of the net U نوار بالای تور والیبال
upper surface blowing U دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
upper end of the rope U سر طناب
to gain the upper hand U غالب شدن
keep a stiff upper lip <idiom> U
to gain the upper hand U پیش بردن
upper triangular matrix U ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
crankcase upper half U قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
upper beam headlights U نور بالا [در خودرو]
upper middle class U طبقه متوسط بالا [در اجتماعی]
upper fore topgallant sail U قسمتبالاییبادبانچهارگوش
The working (middle,upper)class. U طبقه کارگر (متوسط بالا )
main upper topgallant sail U بادباناصلیرویعرشهیفوقانی
memory U یاد
memory U یادگار یاد بود
memory U خاطره
memory U حافظه
to the memory of U به یادبود
immediate memory U حافظه فوری
in memory of <idiom> U به صورت رایگان
memory U حافظه دستگاه کامپیوتر
memory U فضای ذخیره سازی در سیستم کامپیوتری یا رسانه که قادر به بازیابی داده یا دستورات است
stack memory U حافظه پشتهای
static memory U حافظه ایستا
shadow memory U حافظه ثانوی موقت
shadow memory U شبه حافظه
to commit to memory U ازبرکردن
to escape one's memory U از خاطر رفتن
regenerative memory U عملیات خواندن که به طور خودکار داده را تولید میکند و در حافظه می نویسد
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
shadow memory U جدول مبدل که محلهای حافظه واقعی را با معادل محلهای مجازی آن ها بیت میکند
semiconductor memory U حافظه نیمه رسانا
remote memory U حافظه دور
regenerative memory U حافظه احیاء کننده
regenerative memory U حافظه باز زا
regenerative memory U رسانه ذخیره سازی که باید محتوای آن مرتباگ تنظیم شود تا محتوایش باقی بماند
refresh memory U واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
recent memory U حافظه نزدیک
real memory U حافظه واقعی
real memory U حافظه حقیقی
rotating memory U حافظه چرخشی
semiconductor memory U حافظه نیمه هادی
secondary memory U حافظه ثانویه
search memory U حافظه جستجو
screw to the memory U بذهن سپردن
screen memory U خاطره پوشان
scratchpad memory U حافظه چرکنویس
scratchpad memory U حافظه چرکنویسی
real memory U حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
memory cancel U پاککردنحافظه
virtual memory U حافظه مجازی
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
To revive a memory. U خاطره ای رازنده کردن
to fail [memory] U وا ماندن [حافظه یا خاطره]
to fail [memory] U درماندن [حافظه یا خاطره]
buffer memory U حافظه میانیگر
memory management U مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
volatile memory U حافظه فرار
memory button U دکمهحافظ
memory key U کلیدحافظه
add in memory اضافه کردن به حافظه
memory recall U دوبارهخوانیحافظه
subtract from memory U دکمهکمکنندهازحافظه
within living memory U به یاد دارند
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
volatile memory U حافظه یا رسانه ذخیره سازی که داده ذخیره شده در آن را در صورت قط ع منبع تغذیه از دست میدهد.
computer memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
addressed memory U حافظه خواندن،نوشتن [علوم کامپیوتر]
memory interleaving U برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
to stamp on the memory U در ذهن منقوش ساختن
to stamp on the memory U ذهنی کردن
addressed memory U حافظه تصادفی [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
primary memory U حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
primary memory U حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
bubble memory U حافظه حبابی
bubble memory U مین فرفیت بالا
magnetic memory U حافظه مغناطیسی
bubble memory U سرعت بالا و حافظه متحرک
bubble memory U روش ذخیره سازی داده دودویی با استفاده از خصوصیات مغناطیسی رسانه ها تا دادههای با حجم بالا در حافظه اصلی ذخیره شوند
bytewide memory U بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
cache memory U حافظه پنهانی
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند.
low memory U فضای حافظه تا چند کیلوبایت
cache memory U بخشی از حافظه سریع که داده هایی را ذخیره میکند که کامپیوتر بتواند به سرعت به آن دستیابی داشته باشد
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
main memory U حافظه اصلی
mass memory U حافظه انبوه
base memory U حافظه پایه
memory cycle U چرخه حافظه
cryogenic memory U استفاده از خصوصیات هدایت مواد
memory chip U تراشه حافظه
memory cell U سلول حافظه
memory capacity U گنجایش حافظه
memory cache U حافظه پنهان
memory bank U بانک حافظه
memory bandwidth U پهنای باند حافظه
memory allocation U اختصاص حافظه
memory afterimage U رد تصویر یاد
it escaped my memory U یادم رفت
memory address U ادرس حافظه
memory address U نشانی حافظه
cache memory U یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
commit to memory U حفظ کردن
conventional memory U در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory U این فضای حافظه مستقیماگ توسط DOS-MS قابل کنترل است و محلی است که بیشتر برنامههای بار شده برای اجرا آنجا هستند
coordinate memory U حافظه مختصاتی
Recent search history Forum search
2بازوی دست راست
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1memory make the man
0there is no searched words in my memory
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com